معماری معاصر و فقدان مضامین اسلامی

راهکارهایی برای بهبود اوضاع معماری معاصر

معماری معاصر ما دیگر به هیچ وجه نمایان‌گر و انعکاس دهنده‌ی هویت ساکنان آنها نیست؛ همچنین به ندرت می‌توان در آن تلاشی آگاهانه در جهت القای هویت اسلامی و ملی‌مان دید. بسیاری از نشان‌ها و نمادهای هویت فرهنگی ما، یا به کلی از بین رفته‌اند و یا تنها کور سویی از آنها را بر پیشانی شهرهایمان می‌توانیم ببینیم. فضاهای شهری ما که در گذشته عرصه‌ی تجلی دین، فرهنگ و تاریخ ملت ما بود، اینک شاهد نوعی عدول از ارزش‌های غنی فرهنگی و دینی این سرزمین است. در نتیجه شاهد پیدایش بحران هویتی در سیمای شهرها و ساختمان‌های معاصر و گسستی تاریخی مابین روزگار معاصر و دستاوردهای پیشینیان مسلمانمان در عرصه‌ی معماری و هنر هستیم. این امر خود به تنهایی تولد فضاهایی نامأنوس را در شهرهای معاصر ما رقم زده است.
معماری عرصهی بروز روحیه‌ها، حالت‌ها، آرمان‌ها و اعتقادهای انسان‌ها و نیز عرصه‌ی تلاقی فرهنگ، دین، هنر و فن است و به بیانی ساده معماری تبلور فرهنگ و اندیشه‌ی انسان و تجلی عینی ارزش‌ها و باورهای هر قوم و ملت است. روح هر ملت در ارزش‌های دینی آن نمایان است و ارزش‌های دینی، عمیق‌ترین و لطیف‌ترین بخش فرهنگ به شمار می‌آید. معماری اسلامی نیز همواره آیینه‌ای بوده است که آموزه‌های اصیل، معنوی و الهی حکمت اسلامی را در خود منعکس کرده است و معماران و هنرمندان مسلمان با تمام توان در جهت خدمت به هویت اسلامی خویش تلاش نمودند و با تأسی از دین مبین اسلام، روزگاری شکوهمند را با شهرها و ابنیه‌ای چشم‌گیر، برپا نمودند که تناسبی تمام با دین و فرهنگ اسلامی را داشت.
معماران مسلمان ایرانی نیز تا بدان جا پیش رفتند که توانستند مکتبی همچون اصفهان را پایه‌ریزی کنند که تلاقی حکمت، معنویت و خرد ایرانی با مفاهیم پایدار اسلامی است. مکتبی که در نتیجه‌ی آن باورها و اندیشه‌های اسلامی و به خصوص شیعی به باشکوه‌ترین شکل ممکن در عرصه‌ی معماری تجلی پیدا کرد. اما امروزه معماری کشور به جای بی‌نیازی از پیروی‌های ناآگاهانه و سطحی از معماری سایر ملل، به دور باطلی از گسترش فرهنگ‌های بیگانه در سیما و منظر شهری و ناهمگونی روزافزون معماری و شهرسازی دچار شده است. دستمایهی قرن‌ها تجربه و تلاش پیشینیان این مرز و بوم در عرصه‌ی معماری و شهرسازی به دست فراموشی سپرده شده است.
معماری معاصر ما دیگر به هیچ وجه نمایان‌گر و انعکاس دهنده‌ی هویت ساکنان آنها نیست؛ همچنین به ندرت می‌توان در آن تلاشی آگاهانه در جهت القای هویت اسلامی و ملی‌مان دید. بسیاری از نشان‌ها و نمادهای هویت فرهنگی ما، یا به کلی از بین رفته‌اند و یا تنها کور سویی از آنها را بر پیشانی شهرهایمان می‌توانیم ببینیم. فضاهای شهری ما که در گذشته عرصه‌ی تجلی دین، فرهنگ و تاریخ ملت ما بود، اینک شاهد نوعی عدول از ارزش‌های غنی فرهنگی و دینی این سرزمین است. در نتیجه شاهد پیدایش بحران هویتی در سیمای شهرها و ساختمان‌های معاصر و گسستی تاریخی مابین روزگار معاصر و دستاوردهای پیشینیان مسلمانمان در عرصه‌ی معماری و هنر هستیم.
این امر خود به تنهایی تولد فضاهایی نامأنوس را در شهرهای معاصر ما رقم زده است. این امر تا حد زیادی ریشه در عدم شناخت و توجه به بن‌مایه‌های فرهنگی شهرسازی و معماری اسلامی و نبود منابع و اطلاعات کافی در این زمینه، دارد. فراموشی حکمت، فلسفه و ارزش‌های مسطور در معماری گذشته‌ی سرزمین‌مان تا به آن جا جلوه رفته که دیگر زبان طراحی این بناها برای ما غیر قابل فهم شده است و معماران و برنامه‌ریزان ما در عرصه‌ی معماری و شهرسازی، از شکوه، جلال و خردمندی معماری اسلامی شهرها، ما را بی نصیب گذاشته‌اند.

معماری معاصر

زمینه‌های تاریخی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و محیطی از جمله عواملی هستند که در شکل‌گیری آثار معماری بسیار مؤثر هستند. معماری معاصر ایران در بستری شکل گرفته که از جریان‌های مدرنیته، صنعتی شدن و جهانی شدن به طور مداوم تأثیر پذیرفته است و فن‌آوری، شیوه‌ی زندگی مردم و به دنبال آن کالبد و محیط زیست وی را تغییر داده است. (ابراهیمی1389: 4)
تنوع‌گرایی، کثرت‌گرایی، التقاط و تعدد دیدگاه‌ها اصلی‌ترین شاخص‌های معماری معاصر در دهه‌های اخیر شده است و گرایش به سمت دیدگاه جهانی‌گرا موجب گردیده که این معماری از گذشته و تاریخ خود جدا شده و بدون آگاهی‌های نظری و شناخت دقیق مفاهیم فکری گرایش‌های جهانی، روی به تقلیدی کورکورانه و سطحی از معماری غربی آورد. در این نگرش الزامی در توجه به داشته‌های گذشته دیده نمی‌شود و همسویی با معماری روز جهانی، فردگرایی و خود محوری ملاک قرار میگیرد (محمودی1387: 9).
به نحوی که رشد کمّی و کاهش کیفیت، جامعه را به سمت ساختمان سازی و بساز بفروشی که نوعی سرمایه‌گذاری تضمین شده است، سوق داده و آنچه که مورد بی‌توجهی واقع شده، معماری به مفهوم واقعی کلمه است (ابراهیمی1389: 4). تقلید از معماری مدرن غربی به گسترش شهرنشینی و تسلط روز افزون ماشین بر زندگی مردم منجر شده است؛ همچنین بسیاری از هنجارهای مناسب زندگی را تحت تأثیر قرار داده و بی‌هنجاری و ناهنجاری را جایگزین آن کرده است (ابراهیمی1389 :6). آنچه تولید می‌شود ساختمان سازی است نه معماری، رشد شهری است نه شهرسازی. مراد از معماری و شهرسازی، خلق آگاهانه و اندیشمندانه‌ی فضا برای زندگی فرد و جامعه است (حبیبی1385 :97).
ناتوانی در ایجاد سبک معماری که از یک سو در راستای معماری روز بوده و پاسخگوی نیازهای متغیر استفاده کنندگان باشد و از دیگر سو ارتباط و تداوم خود را با معماری تاریخی کشور حفظ کند و حتی بتواند در صحنه‌ی جهانی نیز حرفی برای گفتن داشته باشد، همواره سبب دل مشغولی بسیاری از اندیشمندان و متفکران این دوره گشته است (حبیبی1389: 30). معماری معاصر ایران برای باز یافتن جایگاه ویژه‌ی خود راه دشواری پیش رو دارد، زیرا با جامعه‌ای در حال تحول روبه‌روست که جریان‌های صنعتی شدن، جهانی شدن و شبکه‌ای شدن را تجربه می‌کند. هنر و معماری در چنین موقعیتی نقش مؤثری در باز تعریف هویت خواهند داشت. بدون تردید معماری تنها به لحاظ ساختاری و حتی عملکردی حائز اهمیت نبوده، بلکه نقش معماری در تداعی معانی و انتقال مفاهیم نیز جایگاه ویژه‌ای دارد (رضازاده1383: 38).

معماری اسلامی تنها راه نجات

برای درک بهتر ضرورت مسأله و راه‌کارهایی پیش رو، سخنان رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای را که همواره راه‌گشای همه‌ی اقشار بوده و افق‌های جدیدی را حتی برای خبرگان آن قشر باز نموده است، مورد توجه قرار می‌دهیم. سخنانی که همیشه بوی امید، تعهد و حرکت رو به جلو در آنها موج می‌زند. در این جا به بررسی بیانات ایشان خطاب به قشر معمار پرداخته‌ایم، قشری که به اعتراف و اذعان همگان با کمی همت و تلاش می‌توانند مسیر حرکت یک ملت را به سوی تعالی معماری و شهرسازی و پیشرفت همه جانبه در این زمینه سرعت بخشیده و یا خدای ناکرده دچار خلل نمایند. دید همه جانبه‌ی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه‌ای به مقوله‌ی معماری، همراه با ژرف‌نگری و بررسی اهداف و رسالت‌های معمار، تصویری کامل از توقع‌های یک نظام اسلامی از هنرمندان معمارش را به نمایش گذاشته است. توقع‌هایی که متأسفانه تا کنون پاسخ شایسته‌ای از هنرمندان دیروز و امروز به آن داده نشده است.
«ما اصرار داریم که معماری‌ها، مضمون داشته باشند. چون معماری، محسوس‌ترین نماد زندگی است. اگر شما به زندگی اجتماعی نگاه کنید، بیش از آثار معماری، چه چیز چشمتان را می‌گیرد؟ هر جا راه می‌روید، در و دیوار است، سقف است، کوچه و بازار است. معماری، این قدر گستره‌اش وسیع و گسترشش زیاد است. بنابراین، اگر معماری مضمون داشت، همه‌ی فضای مادی زندگی دارای مضمون می‌شد و معنویت پیدا می‌کرد. اگر مضمون نداشت، چیز پوچ و بیهوده‌ای می‌شد. مثل خیلی از معماری‌هایی که متأسفانه تا امروز هم ادامه دارد! ساخته‌اند، اما پوچ! آهن، سیمان و آجر و مصالح دیگر را روی هم گذاشته‌اند؛ که هیچ معنایی ندارد و هیچ مضمونی را به ذهن انسان منتقل نمی‌کند. یا احیاناً وجه دیگرش تقلید محض است.
آنچه را که من تأکید می‌کنم، معمارى و شهرسازى قم است. امروز کارهاى بزرگى در قم دارد انجام می‌گیرد، ساخت و سازهایى انجام می‌گیرد؛ حتماً در این معمارى‌ها باید ملاحظه کنند که معمارىِ اسلامى باشد؛ نمادهاى انقلاب در این شهر، در معمارى‌ها مشاهده شود؛ چون این جا شهر اسلام و شهر انقلاب است.»
همان طور که از سخنان امام خامنه‌ای (حفظه الله) برمی‌آید، معماری باید دارای مضمون باشد و نمادهای اسلامی و انقلابی را در خود به همراه داشته باشد و معماری اسلامی باشد. اصولی که اگر به حق در معماری و شهرسازی ما به کار بسته می‌شد، تحولی شگرف را به وجود می‌آورد و در کنار برآوردن نیازهای مادی و معنوی ایرانیان در زمینه‌ی معماری و شهرسازی، قابلیت صادر شدن و فراگیر شدن را حداقل در جهان اسلام دارا بود. حال زمان آن رسیده است که به هنگام برنامه‌ریزی‌های شهری و ایجاد طرح‌های شهری به ارزش‌های انسانی و نیازهای روحی و جسمی توجه کرد و معتقد به تأمین هر دوی این احتیاج‌ها باشیم و به جای افزایش آسمان خراش‌ها به فکر ساختن شهرهای سالم، با نشاط و دارای روابط منطقی و طبیعی باشیم. از اهداف شهرسازی انسانی نیز همین موارد است. تنها متناسب و مطلوب بودن شرایط محل سکونت کافی نیست، بلکه باید اجزا و عوامل تشکیل دهندهی محیط شهری و معماری با هم هماهنگ باشند. (فنی ،1378،144)
برای رسیدن به چنین معماری، احتیاج به یک بسیج همگانی و برنامه‌ریزی دقیق در سطح کلان وجود دارد و تعدادی از وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها، نهادها را باید در این امر دخیل کرد. در یکی از گام‌های اولیه، نظام دانشگاهی به عنوان مسؤول پرورش دانشجویان معماری باید مورد توجه و بازنگری قرار گیرد. زیرا دانشگاه مهم‌ترین و اساسی‌ترین مکانی است که قادر است، روحیه‌ی خلاقیت، ابتکار، خود باوری و اعتماد به نفس را در نسل‌های جوان شکوفا سازد. (میرزا محمدی ،1386،:5) دانشگاه‌ها از یک سو حافظ و انتقال دهنده‌ی میراث فرهنگی و ارزش‌های حاکم بر جامعه هستند و از سوی دیگر پاسخگوی نیازهای اجتماعی برای کسب، گسترش و توسعه‌ی دانش و فن‌آوری می‌باشند. (میرزا محمدی و همکاران،1384: 41)
رسالت‌های دانشگاه در سه سطح آموزشی، پژوهشی، ارایه‌ی خدمات تخصصی تعریف می‌شود. (بازرگان، 1376: 155) با توجه به پیشینه‌ی فرهنگی، دینی، تاریخی و اهمیت فراوانی که آموزش و پژوهش در تفکر اسلامی دارد، حاکمیت علم و تعهد نیاز به فضای مناسب فرهنگی و اخلاقی دارد. (کاشانی1384: 13) این فضای مناسب جایی جز دانشگاه نیست، مکانی آموزشی و پژوهشی است که در آن سازندگان فردای‏ جامعه به کسب مهارت می‌‏پردازند. نحوه‌ی آموزش و پژوهش، وضعیت‏ محیط آموزشی و آنچه که در این مراکز به دانشجویان‏ عرضه می‏‌گردد، به طور قطع نحوه‌ی عملکرد آنان را در آینده رقم خواهد زد. اگر این روند با ضابطه‌ی صحیح و به ‏طور مثبت و همگام با آرمان‌ها و ارزش‌های اسلامی کشورمان دنبال‏ گردد، فارغ التحصیلان آن در کنار تخصص کسب شده می‌توانند با نیروی ایمان گره‌‏گشای‏ مشکلات کشور باشند و برنامه‌ای جامع و دقیق را برای توسعه‌ی ایران اسلامی با محور قرار دادن دین مبین اسلام و آخرین دستاوردهای علمی و تکنولوژیک طراحی نمایند. (خاکبان1377: 43)
زمانی دانشگاه‌ها می‌توانند در ایجاد معماری اسلامی نقش داشته باشند که ارکان اصلی هر دانشگاه: آموزش دهنده (استاد)؛ آموزش گیرنده (دانشجو) و آنچه آموزش داده می‏‌شود (محتوای آموزش) هم سو و متناسب با نیازها و ارزش‌های فرهنگی جامعه شکل گرفته باشند. علاوه بر اینها عوامل دیگری نیز وجود دارد، از جمله هدف آموزش و برنامه‏‌ی آموزشی، فضای آموزشی و بخش اداری، فعالیت‌های فوق برنامه و عوامل پرورشی و رفاهی (فرهادی1377: 50)
اصلاح برنامه‌‏های آموزشی و تغییر و تحول در محتوای آموزش و تطابق آن با نیازها، ماهیت فرهنگی و اجتماعی جامعه‌ی اسلامی‌مان، اصلی‌ترین برنامه‌ای است که وزارت علوم و دانشگاه‌ها باید به آن بپردازند و برای فلسفه‌‏ی آموزش اسلامی و جنبه‏‌های اخلاقی آن در تدوین برنامه‌‏های تحصیلی، به سبب اهمیت نقشی که در چگونگی حرکت و پیشرفتِ تمدن اسلامی اهمیتی به سزا قائل شوند. (روزنانی1381: 87) از جمله اقدام‌هایی که می‌توان در این زمینه انجام داد، رفع کمبود منابع فارسی زبان و مدارک مکتوب و مدونی است که در راستای تأمین اهداف برنامه باشد،
در این زمینه کمک‌های وزارت ارشاد اسلامی و وزارت علوم تحقیقات و فن‌آوری در زمینه‌ی شناسایی اساتید برجسته در حوزهی معماری اسلامی بسیار و کمک گرفت از آنان در خصوص برنامه‌ریزی و به خصوص تألیف و ترجمه‌ی کتاب بسیار سودمند است. به آن معنا که با در نظر گرفتن تسهیلاتی برای چاپ و انتشار کتاب در زمینه‌ی معماری اسلامی و زمینه‌های نظری و تئوریک آن کمبود منابع را باید جبران کرد، منابعی که نیاز و کمبود آن به شدت احساس می‌گردد و جای خالی آن در قفسه‌های کتابخانه‌ها و کتابفروشی‌ها دیده می‌شود.
یکی دیگر از ارکان اصلی هر دانشگاه همان گونه که ذکر شد اساتید هستند که نقش زیادی در پرورش معماران جوان ایفا می‌کنند. خوشبختانه هم اینک در کشور تعداد قابل توجهی از اساتید و مهندسان معماری و شهرسازی وجود دارند که از لحاظ مبانی مهندسی شاخص هستند اما با این وجود باز هم کمبود مدرسانی که آگاهی و توان کافی جهت تدریس و تفهیم معماری و فرهنگ اسلامی را داشته باشند، وجود دارد و این باعث شده است که دانشجویان به تنها مرجع مطمئن یعنی مجلات و کتاب‌های اروپایی و آمریکایی متوسل شوند. استفاده از منابع هنری و علمی خارجی هرگز مذموم نبوده و بسیار مفید است، ولی اشکال کار در این جاست که بدون داشتن یک پایگاه تئوریک و وقوف کامل از چگونگی تحولات و مفاهیم معماری به تقلید سطحی از آن پرداخته می‌شود. (اعتصام1374: 1)
گام دیگر که توسط وزارت علوم، دانشگاه‌ها و اساتید معماری باید برداشته شود بازنگری سرفصل‌های دروس دانشگاهی رشته‌ی معماری است که باید تا حد ممکن و با همکاری و مساعدت بزرگان و اساتید معماری سرفصل‌های آموزشی و واحدهای درسی با هدف کشورمان در پرورش معماران متعهد همگام و همنوا باشد. برای مثال جهت شناخت عمیق‌تر معماری اسلامی توسط دانشجویان در کنار دروسی همانند آشنایی با معماری اسلامی واحدهایی تحت عنوان فلسفه‌ی هنر اسلامی و حکمت معماری اسلامی مورد توجه بیشتر قرار داده شود که معماران جوان از لحاظ تفکر با این مقوله‌ها آشنا گردند و ژرفای مبانی نظری و فرهنگی، هنر اسلامی معماری اسلامی را درک کنند.
در این میان عوامل فوق برنامه نیز باید فرصت‌هایی را برای دانشجویان در جهت بازدید از شهرها و بافت‌های تاریخی و معماری اسلامی کشورمان فراهم آورند تا دانشجوی معماری بتواند از نزدیک این آثار را لمس کرده و با بنمایه‌های فرهنگی و مذهبی آنها ارتباط برقرار کند. در صورتی که امروزه دانشجو به شناختی بسیار سطحی از معماری گذشتهی ما و ریشه‌های فرهنگی رسیده و تنها شکوه گرافیکی آنها را الگو می‌گیرد. (حبیب1389: 32)
برای تربیت معمار اسلامی که آثارش دارای مضمون باشد باید جدای از اصلاحات آموزشی و برنامه‏‌ی آموزشی، فضای آموزشی و بخش اداری را نیز دستخوش تغییراتی کرد. زیرا معمار حداقل چهار سال از زندگی خود را در دانشگاه می‌گذارند و این مکان تا حد بسیار زیادی بر او تأثیر می‌گذارد، حال این فضای آموزشی حداقل در دانشکده‌های هنر، خود باید دارای طراحی زیبا و منطبق با فرهنگ ایرانی اسلامیمان باشد. در صورت نبود این فضا در دانشگاه‌ها، می‌توان با انتقال دانشکده‌ی هنر و یا گروه‌های معماری و شهرسازی به بافت‌های تاریخی این شرایط را فراهم آورد که این خود، هم پویایی مجدد بافت تاریخی را در بر دارد و هم گام مؤثری در ایجاد بستر مناسب برای پروش معمار جوان است. در صورت نبود این امکان نیز در صورت امکان سعی شود کلاس‌ها در ابنیه‌ی تاریخی و بافت‌های تاریخی- فرهنگی برگزار گردد.
در کنار این مباحث، دانشگاه با انجام راه‌کارهای مبتنی بر آموزه‌‏های اسلامی می‏‌تواند در جهت حل چالش‌های توسعه‌ی مدیریت دانش گام بردارد. یکی از ویژگی‌های تربیتی که در دانشگاه باید مورد توجه قرار گیرد، حاکم ساختن نگرش توحیدی و خداباورانه‏ است. (میرزایی1388: 129)؛ بدین وسیله هنرمند و معمار ما وسیله‌ای باشد که با رشد معنوی و کسب فضایل اخلاقی می‌کوشد ابزار توسعه‌ی فیض الهی را در کالبد جهان مادی ممکن سازد.
معمار مسلمان دست پرورده‌ی این دانشگاه، می‌کوشد با کسب شناخت از جهان هستی به مرتبه‌ی فناء فی الله رسیده، جریان حکمت الهی را در وجود خویش بازپروری کند و این زمانی است که حکمت معماری اسلامی به مدد او می‌آید و ساخته‌ی او را به درجه‌ای متعالی ارتقا می‌بخشد. در این روند تکاملی خواست‌های مادی عین نیازهای ماورایی است، از این رو مفاهیم قدسی در سازمندترین بناها متبلور شده، زیباترین تناسبات با عمیق‌ترین رهیافت‌های معنوی همگذاری می‌شود. (مهدوی‌نژاد1383: 65)
پس باید اصلی‌ترین گام در جهت ارتقای معماری معاصر را رهنمون دانشجویان و معماران به سمت معماری اسلامی دانست، زیرا معماری اسلامی به مثابه کارآمدترین ابزار خلق فضا، نه تنها می‌تواند راه‌گشای معماران و دانشجویان معماری کشور باشد، بلکه به سبب تکیه بر اصول و باورهای معنوی، می‌تواند در تعریف ژرف ساخت‌های نظری یک معماری اسلامی پیشرو و مناسب برای نیازهای روزآمد، مورد توجه و بهره‌برداری قرار گیرد.
بدیهی است که ترسیم افق‌های جدیدی برای معماری اسلامی ایران، تنها با تکیه بر اصل حکمت به مثابه پیشروترین اصل معماری اسلامی، امکان‌پذیر خواهد بود. اصل حکمت جوهرهی اصلی تعریف معماری اسلامی است و هر آیینه می‌تواند به عنوان محک و سنجش درستی مسیر و راهبردهای انتخاب شده برای معماری معاصر، به کار گرفته شود. نگاه معنوی، زبان مشترک معماری اسلامی در سرتاسر تاریخ معماری اسلامی است و آینده‌ی معماری اسلامی را نیز می‌توان با تکیه بر آن دوباره سازی نمود. آینده‌ای که در آن چون دوران طلایی مکتب اصفهان، در میان خواست‌ها و نیازهای مادی و معنوی، پلی از هنر شکل می‌گیرد و در بستر حکمتی متعالی، راه سعادت و افتخار را بر مردمان این سرزمین دوباره می‌گشاید. (مهدوی‌نژاد1383: 65)
برای رسیدن به معماری اسلامی در کنار اقدام‌هایی که در دانشگاه‌ها باید صورت گیرد، سایر مدیران و تصمیم گیرندگان نیز در این جهت باید همکاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های لازم را انجام دهند. برای مثال در جهت ترویج معماری اسلامی بعضی نهادها و وزارتخانه‌ها همانند شهرداری‌ها، وزارت مسکن و... تا حد ممکن باید به ملزم کردن شرکت‌ها، پیمانکاران و مهندسان معماری به استفاده از مضامین اسلامی– ایرانی بپردازند. به این معنا که در ساخت مدارس، اداره‌ها و سایر نهادهای دولتی تا حد ممکن باید از الگوهای اسلامی و ملی استفاده گردد.
شهرداری‌ها در طراحی شهری باید استفاده از نمادهای مذهبی و دینی را مورد توجه قرار دهند و سعی کنند با برقراری آشتی میان معماری سنتی و معماری معاصر، ابنیه و شهرهایی بسازند که متناسب برای زندگی یک مسلمان ایرانی باشد که هم نیازهای جسمانی او و هم نیازهای روحی وی را برآورده سازد، در این زمینه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نیز می‌تواند، مؤثر واقع شود و نقش مهمی را ایفا کند. دیگر سازمان‌ها همانند صدا و سیما و رسانه‌ها نیز در جهت آگاهی دادن و پژوهش در این عرصه باید وارد عمل شده و از تغییر بیشتر ذائقه‌ی معماری شهروند مسلمان ایرانی جلوگیری کنند و بسترهای فرهنگی لازم را در جهت ترویج فرهنگ، تمدن و معماری اسلامی به وجود آورند.
منابع:
* بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار از طرح ماکت‌های زائرسرای طلاب مشهد، 1375/7/19
* بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع بزرگ مردم قم، 1389/7/27
* فنی، زهره، 1378،144، شهر و ارزش‌های انسانی، مجله‌ی دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی صص143-155.
* اعتصام، ایرج، 1374، بررسی تطبیقی معماری و شهرسازی معاصر ایران با اروپا، مجموعه مقالات اولین کنگره‌ی معماری و شهرسازی ایران، جلد سوم، تهران: انتشارات میراث فرهنگی.
* بهداروند، محمد مهدی، 1384، راه‌کارهای اسلامی شدن دانشگاه‌ها، مجله‌ی دانشگاه اسلامی، شماره‌ی 27، صص 55 - 59.
* حبیب، فرح، 1389، تحلیلی از معماری معاصر ایران در رویارویی با پدیده‌ی جهانی شدن، نشریه‌ی هویت شهر، سال چهارم، شماره‌ی 6، صص 30 - 45.
* حبیبی، محسن، 1385، شرح جریان‌های فکری معماری و شهرسازی در ایران معاصر، تهران: دفتر پژوهش‌های فرهنگی.
* خاکبان، سلیمان، 1377، رسالت حوزه و دانشگاه در تدوین الگوی توسعه‌ی اسلامی، مجله‌ی دانشگاه اسلامی، شماره‌ی 7، صص 43-45.
* رضازاده، راضیه، 1383، بررسی نقش معماری در تداعی معانی و انتقال مفاهیم، نشریه‌ی هنرهای زیبا، شماره‌ی 18، صص 37-38.
* فرهادی، مرتضی، 1377، چهره‌ی دانشگاه اسلامی مطلوب، فصلنامه‏‌ی علمی ـ پژوهشی دانشگاه، سال اول، شماره‌ی چهارم، صص50 – 64.
* محمودی، محمدرضا، 1387، جهانی شدن و معماری معاصر ایران، مجله‌ی معماری و شهرسازی، شماره‌های 88-89.
* مهدوی‌نژاد، محمدجواد، 1383، حکمت معماری اسلامی جستجو در ژرف ساخت‌های معنوی معماری اسلامی ایران، نشریه‌ی هنرهای زیبا، شماره‌ی 19، ص 65.
* میرزا محمدی، محمدحسن،1386، اهداف دانشگاه اسلامی، دانشگاه اسلامی سال یازدهم صفحه‌ی 5
* میرزا محمدی و همکاران،1384، ارزشیابی کیفیت در آموزش عالی، تهران، انتشارت سازمان سنجش آموزش کشور41
* میرزایی، فرشته، 1388، نقش دانشگاه اسلامی در توسعه‌ی مدیریت دانش، مجله‌ی دانشگاه اسلامی، شماره‌ی 41، صص 114تا 136.
* هاشم، روزنانی، 1381، اسلامی کردن برنامه‌ی آموزشی و تحصیلی، مجله‌ی حوزه و دانشگاه، شماره‌ی 32، صص 88 - 110.
www.borhan.ir
۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۸:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد صفایی

ترانه و سیر نزولی محتوا در عصر حاضر

 
نگاهی انتقادی به محتوای ترانه‌های ایرانی
ترانه به عنوان اقتضای عصر جدید، دوران مدرن و موسیقی مدرن به وجود آمده است. ترانه نوعی از شعر است که در اثر نیاز حوزه‌ی موسیقی رواج پیدا کرده و تغییر شکل و محتوا داده است. بنابراین ارتباط تنگاتنگی بین ترانه و تحولات محتوایی و شکلی آن و تحولات حوزه‌ی موسیقی وجود دارد. محتوای ترانه‌ها، از آن روی که ارتباط تنگاتنگ و تأثیر انکار‌ناپذیری بر رخدادهای اجتماعی دارد، مورد بحث است. در این مجال، سعی شده است تأثیر ترانه‌های 3 دهه‌ی اخیر در ارتباط با رخدادهای اجتماعی و سیاسی و روند افول محتوای ترانه از حماسه به سمت عشق‌ها و علایق سطحی، مورد بررسی قرار گیرد.
در لغت‌نامه‌ی دهخدا ترانه‌ موازی 3 واژه‌ی سرود، نوا و نغمه به کار برده شده است. اگر ادبیات را ورق بزنیم و به چند قرن قبل برگردیم، به عصر شعر غنایی می‌رسیم. در این عصر که دوره‌ای در حدود زمانی 450 تا شمسی نام گرفته شده است. اشعاری وجود داشته که به همراه چنگ خوانده می شود و نام «غنایی» بر این اشعار نهاده بودند.
شاید مادر اصلی شعر ترانه را بتوان شعر غنایی نامید. امروزه نیز در تعریف ترانه آمده است: «ترانه به شعر و آهنگی گفته می‌شود که برای هم ساخته شده باشند و در ادامه، خواننده‌ای، شعر را تحت قواعد موسیقایی به اجرا درآورد. با این دیدگاه می‌توان شعری را که ظرفیت‌های موسیقایی بالا داشته باشد و در ماهیت خود نیز بر اساس گام‌های موسیقی سروده شده باشد، ترانه نامید. واژه‌ی ترانه در قدیم به معنای رباعی نیز به کار می‌رفته است.»
در ابتدا، برای بررسی ساختار ترانه و قابلیت‌ها و ویژگی‌های ترانه می‌بایست به ریخت‌شناسی ترانه بپردازیم. لذا برای نزدیک شدن به این مفهوم، می‌بایست ترانه را در 2 بخش زبان و محتوا مورد بازخوانی قرار دهیم.


ترانه به مثابه‌ی بخشی از ادبیات شفاهی
ادبیات شفاهی مجموعه‌ای از آداب و سنن و فرهنگ‌هاست که در قالب متل‌ها، افسانه‌ها، حکایات و ترانه‌ها بیان شده‌اند. این ادبیات سرایندگان و پدیدآورندگان ناشناسی دارد و برآیند اندیشه و تخیل جمعی است که در بستر زمان از دودمانی به دودمانی و از سرزمینی به سرزمینی دیگر نقل مکان کرده است.
گستره‌ی ادبیات شفاهی از اسطوره‌های ملی و میهنی آغاز می‌شود و تا روایت‌های غم و شادی زندگی و ترانه‌ها و لالایی‌ها و متل‌های آهنگین می‌رسد. ترانه‌ها، به عنوان بخشی از ادبیات شفاهی، از نظر زبانی، متأثر از این ادبیات هستند. این تعریف به معنای پذیرفتن تمام ترانه‌ها مشروط به داشتن زبان محاوره نیست. امروزه، خصوصاً در دهه‌ی اخیر، برخی از ترانه‌های ارائه‌شده و اجراشده از لحاظ زبانی دارای زبان رسمی و نوشتاری هستند، اما جزء ترانه‌های تأثیرگذار و موفق به شمار می‌روند، مانند این ترانه‌ی اکبر آزاد:
«آسیمه سررسیدی/ در غربت بیابان/ دلخسته دیدمت در/ آواز خیس باران»
با این دیدگاه می‌توان گفت ترانه می‌بایست زبانی روان، شیوا، ساده و صمیمی داشته باشد و داشتن کلام فاخر بر ارزش آن می‌افزاید. به قول محمدعلی بهمنی، «کلام فاخر تنها به شکل و شمایل ترانه برنمی‌گردد، بلکه به محتوای آن نیز مربوط می‌شود. اگر شاعر بتواند به خوبی از پس انتقال پیام بربیاید، می‌توان گفت کلام شاعر کلام فاخر است.»

محتوای ترانه‌ها در چند دهه‌ی اخیر
درون‌مایه‌های ترانه‌ها را از گذشته تا کنون می‌توان در چند محور تقسیم‌بندی کرد:
مناجات، وطن‌دوستی و میهن‌پرستی، مدح اساطیر ملی و میهنی، عاشقانه‌ها، اجتماعی، فراق و غربت، ظلم‌ستیزی و مبارزه و...
همان گونه که ادبیات هر جامعه‌ای متأثر از تغییرات و تحولات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی آن جامعه است؛ «ترانه» نیز به دلیل نزدیکی به حافظه و خاطره‌ی عامه‌ی مردم و تأثیرگذاری و نفوذ سریع میان اذهان مخاطبانش و دارا بودن طیف وسیع مخاطب، از این تغییرات مصون نبوده است.
در دهه‌ی 50، که به تعبیری سال‌های آغازین تولد موسیقی پاپ در ایران و آغاز موج نوی ترانه بود، مفاهیمی چون وطن‌دوستی و میهن‌پرستی وزنه‌ی سنگین‌تری نسبت به درون‌مایه‌های دیگر داشت. رفته‌رفته در دهه‌ی 60 و آغاز جنگ، ترانه‌ها شکل سرودهای پرشور و هیجان به خود گرفتند و زبان به زبان چرخیدند و هیجان جنگ و شور جمعی را میان مردم ایجاد ‌کردند، مانند سرود (هوشنگ ابتهاج) که با صدای شهرام ناظری در آلبوم «چاووش» به بازار ارائه شد: «می‌گذرد کاروان/ روی گل ارغوان/ قافله‌سالار آن/ سرو شهید جوان/ .../ بنگر چون شد، دل‌ها خون شد، زین آتش‌ها/ از موج خون شد لاله‌گون، دشت و صحرا...»
قطعاً این قطعه‌ی شعر خاطرات زیادی را به ذهن متبادر می‌کند؛ خاطرات جنگ و تشییع لاله‌های پرپری که روزانه بر دوش پدران و مادران شهر عبور می‌کردند؛ خاطرات حجله‌های چراغانی که هر روز بر سر کوچه‌ها سبز می‌شدند؛ جوانانی که در بحبوحه‌ی جنگ و نداری و فقر، خانواده‌های خود را رها می‌کردند و به میدان‌های جنگ می‌شتافتند تا از سرزمین‌شان محافظت کنند؛ خاطرات پدران و مادرانی که جنازه‌های فرزندانش را با اشک شوق به خاک می‌سپردند.
ترانه‌ی مذکور وظیفه و کارکرد اصلی خود را در مقابل مخاطبین انجام داده است. هر ترانه‌ای وظیفه‌ی عبور مخاطب را از زمان حال به زمان نوستالژیک گذشته‌اش را بر عهده دارد؛ هر جا که توانست زمان حال و گذشته را در ذهن مخاطب گره بزند، وظیفه‌ی اصلی خود را انجام داده است‌.
در سال‌های دفاع مقدس، ترانه‌سرایان به اقتضای فضای موجود در جامعه، شعرها و ترانه‌هایی سرودند که داغ مادران و پدران را کمی تخفیف دهند و در عین حال، جوانان را به حضور در جبهه‌ها و میدان‌های جنگ دعوت کنند‌. این ترانه‌ها، چه در حوزه‌ی موسیقی پاپ و چه سنتی و حتی موسیقی محلی و سرودهای مدرسه‌ای، همگی عنصر حماسه را در خود داشتند. در حقیقت، در اثر تغییر جهت جامعه‌ی انقلابی ایران، ترانه‌سرایان نیز تغییر مسیر دادند و مضامین انقلابی ترانه‌ها در دهه‌ی ٥٠، به موضوعات عدالت‌خواهی و ظلم‌ستیزی در دهه‌ی ٦٠ تغییر یافتند.
دهه‌ی ٥٠ را، به زعم برخی منتقدان، می‌توان سال‌های آغازین تولد موسیقی پاپ در ایران و آغاز موج نو ترانه دانست و ترانه را نهال نوپایی تصور کرد که بر اساس ضرورت‌های موجود در جامعه، از گذشته تا امروز، هر لحظه لباس تازه‌ای بر تن کرده است. پس ترانه را می‌توان در 4 دهه به طور مجزا مورد بررسی قرار داد.

1. دهه‌ی ٥٠
این دهه را می‌توان روزگار اوج ترانه‌های عاشقانه به حساب آورد؛ ترانه‌های عاشقانه‌ای که چاشنی اندیشه و تفکر در پس‌زمینه‌ی آن‌ها به وضوح قابل لمس بوده است. ترانه‌هایی که مخاطبانش را به نوعی میهن‌دوستی و وطن‌پرستی دعوت می‌کنند؛ ترانه‌هایی با محتوا و درون‌مایه‌‌ای متفکرانه و انقلابی.
شاید به جرئت بتوان گفت در دهه‌ی ٥٠، ترانه نقش مهم و تأثیرگذاری برای مخاطبان عام و خاص خود داشت. با توجه به ظرفیت‌های نهفته در ترانه و قابلیت‌های زیاد این قالب در جذب مخاطب، شاید بتوان گفت که نقش ترانه از دیگر قالب‌های شعری در ٣ دهه‌ی اخیر پررنگ‌تر و روشن‌تر می‌نماید.

2. دهه‌ی ٦٠
در این دهه، با توجه به تغییرات و تحولات سریع اجتماعی، مضامین و درون‌مایه‌های ادبیات با تغییرات چشمگیری مواجه شد. ترانه نیز از این تغییرات مصون نبود، با این تفاوت که در ترانه ‌ـ‌که یکی از قالب‌های پرطرفدار شعری محسوب می‌شود‌ـ‌ علاوه بر محتوا و مضمون، با تغییرات چشمگیری در حوزه‌ی قالب نیز مواجه می‌شویم. در دهه‌‌ی ٦٠، که دهه‌ی دفاع مقدس و حماسه بود، شکل ترانه به سمت سرود حرکت کرد و شاعران تلاش کردند تا شور و هیجان را از طریق محتوای حماسی و ضرب‌آهنگ‌های محکم و تند به مخاطبان انتقال دهند.

3. دهه‌ی ٧٠
در این دهه، بعد از آن فراز و فرودهایی که جامعه و در ادامه‌ی آن، ادبیات با خود داشت، ترانه‌ها با شکل تازه‌ای خودشان را به مخاطب معرفی کردند. باز هم مفاهیم عاشقانه وارد ترانه شد، اما هنوز غم و اندوه فراق و روزهای گذشته در درون ترانه‌ها خودنمایی می‌کرد و ترانه‌های زیادی در این دوره برای ارائه‌ی عشق به شکل آرمانی سروده شدند، اما نکته‌ی مهم در این عصر، فراموشی و کم‌رنگی حماسه در ترانه‌هاست. گویی جامعه‌ای که دیگر نمی‌جنگد نیاز به حماسه ندارد. زدوده شدن آثار حماسی جنگ از روزنامه‌ها، رسانه‌ی ملی و در و دیوار شهر کم‌کم بروز و نمود آن را در شعر و ترانه هم کم‌رنگ کرده بود.
از یک سو، مسئولین در ظاهر دیگر نیازی نداشتند که آثار موسیقایی سفارش بدهند و برای آن‌ها جنگ تمام شده بود و گفتمانی دیگر با عنوان سازندگی وارد سیاست‌گذاری آن‌ها شده بود و از سوی دیگر، تحت تأثیر ادبیات و هنر غرب، برخی هنرمندان روشن‌فکر، جنگ و دفاع مقدس را در قالب خسارات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و... غرب بازنمایی می‌کردند. جالب است بدانیم تنها ترانه‌های حماسی که در این دوره ساخته شدند و ممکن است در ذهن مخاطب باقی مانده باشند مربوط به مسابقات ورزشی و پیروزی‌های تیم‌های ورزشی هستند. گویی برای جامعه‌ی تکنوکرات این سال‌ها، صنعت فوتبال و سایر ورزش‌های سرگرم‌کننده مهم‌تر از حماسه و میهن‌پرستی و استکبارستیزی جلوه می‌کرده است.

4. دهه‌ی ٨٠
وقتی به تعریف ماهوی ترانه رجوع می‌کنیم و به یک دیدگاه کلی از ریشه‌یابی ترانه‌ها می‌رسیم، برای ارائه‌ی ویژگی‌های ترانه‌ها در دهه‌ی ٨٠ دچار افسردگی شاعرانه می‌شویم، زیرا به تفاوت‌های عمده‌ای نسبت به دهه‌های قبل برخورد می‌کنیم.
در اغلب ترانه‌های دهه‌ی ٨٠ دیگر خبری از کلام فاخر نیست و شاید می‌توانست جای کلام فاخر را کلامی روان و شیوا، ساده و صمیمی پر کند، اما در ترانه‌هایی که با آن رو‌به‌رو هستیم، نه از این خبری هست، نه از آن.
دهه‌ی ٨٠ را باید روزگار تهی‌دستی ترانه نامید و شاید هم روزگار هیچانه‌ها. لذا با هجوم تفکرات غربی و ظهور ترانه‌های نفرینی در این دهه، شاید گذاشتن این نام بر این روزگار حرف تازه‌ای نباشد.
ترانه‌های نفرینی و عشق‌های تلخ نسبت مشخصی با مدرنیسم دارد. عبور اجتماع از سنت به مدرنیته، بشر مدرن را در مقابل تناقض‌های اجتماعی قرار می‌دهد؛ تناقضی بین عشق به سبک غربی و زندگی خانوادگی به سبک جوامع سنتی. بنابراین آمار بالای شکست‌های عشقی و فراق‌های سطحی، بدون مایه‌های عرفانی، در جامعه سر برمی‌آورد و عشق در جامعه‌ی جدید با تلخی، پوچی و شکایت از معشوق آمیخته می‌شود؛ در حالی که عشق و فراق در نزد شعرای عارف سرشار از حماسه و مردانگی است. برای مثال، غم عشق را سعدی این گونه تعریف می‌کند: «غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد/ ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست»
به جرئت می‌توان گفت فقدان محتوا در ترانه‌ی دهه‌ی 80 به بعد معضل اصلی است. عشق‌های آرمانی و مقدس امروزه عمدتاً جای خود را به عشق‌های سطحی و ساده داده‌اند و دغدغه‌های جامعه دیگر در ترانه‌ها جایگاه خاصی ندارند.
توجه به ضرب‌آهنگ‌های تند و بی‌توجهی به معنا و صرفاً توجه به واژه‌های آهنگین یعنی بی‌توجهی به کارکرد اصلی ترانه که انتقال مفاهیم ارزشمند و انتقال فرهنگ‌ها، سنن، آداب و رسوم است. در ترانه‌ی عصر حاضر، در بحث کارکرد ترانه‌ها تعاریف کاملاً تغییر موضع داده است و ترانه نیز مانند خود موسیقی عصر جدید به کالایی تبلیغاتی تبدیل شده است و سلیقه‌ی بنگاه‌های اقتصادی و تهیه‌کنندگان موسیقی، محتوا و شکل ترانه را تعیین می‌کند که آن هم تابعی از حال‌وهوای عوام و فرهنگ کوچه‌بازاری است، نه رسالت انتقال ارزش‌ها به نسل جدید.
منبع مقاله : برهان
۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۸:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد صفایی

در جستجوی قهرمان

مروری بر پرفروش‌ترین فیلم‌های 2014
سال گذشته یکی از بدترین سال‌ها برای گیشه‌های اکران سینمای آمریکا در طی سالیان اخیر بود. فقدان بلاک باسترهای عظیم تابستانی منجر به پایین‌ترین فروش در سینماهای داخلی آمریکا از سال 2007 گردید. به طوری که بنا بر گزارش وب سایت «باکس آفیس»، فروش ناخالص بلیط در سینماهای آمریکا، مبلغی در حدود 10 میلیون دلار بوده است. فیلم‌های ابر قهرمانی، خانوادگی و همچنین اقتباس‌های عظیم سینمایی از جمله پرفروش‌های این سال بودند. درست است که محافظان کهکشان یک بلاک باستر تابستانی غافلگیر کننده بود و سری جدید بازی‌های بقا فرو قابل قبولی داشته است اما این همه‌ی داستان نیست.
هالیوود به تازگی دریافته که آن جمعیت یک میلیارد واندی نفری که در چین زندگی می‌کنند، چه پتانسیل بزرگی برای فروش بلیت‌های بیشتر هستند. این مسأله این روزها آن قدر برای بعضی از استودیوهای بزرگ فیلم سازی اهمیت یافته است که مدیران این استودیو تلاش می‌کنند عناصری در فیلم‌هایشان وارد کنند که به مزاق چینی‌ها خوش بیاید. همین مسأله سبب شده تا پس از آمریکا، بازار چین دومین بازار پول ساز دنیا لقب بگیرد. برای مثال فیلم ترنسفورمرها: عصر انقراض با این که در آمریکا فروش ضعیفی داشت و منتقدان هم حسابی فیلم را به باد انتقاد گرفتند اما توانست به لطف داشتن انفجار‌های بزرگ و هیولاهای آهنی ریز و درشت، آن قدر در چین بفروشد که اصلاً شکستن در غرب به چشم نیاید و حتی به فهرست 10 فیلم پرفروش برتر سال هم نفوذ کند. این یعنی رسانه‌های دیگر هم باید حساب ویژه‌ای روی این بازار باز کنند. در مطلب پیش رو به دنبال آن هستیم تا با مروری بر ده فیلم اول هالیوود در عرصه‌ی اکران جهانی در سال 2014 نگاهی به المان‌ها و مضامین فیلم‌ها بیندازیم.
***

10
lnterstellar
در میان ستارگان
بودجه‎ی ساخت: 160 میلیون دلار
میزان فروش (تقریبی): 660 میلیون دلار
سازنده: پارامونت پیکچرز (Paramount Pictures) و برادران وارنر (Warner Bros)
ژانر: حادثه‎ای علمی- تخیلی
کارگردان: کریستوفر نولان
فیلمنامه و داستان: جاناتان نولان و کریستوفر نولان
بازیگران: متیومک کاناهی، آن هاتاوی، جسیکا چاستین
تاریخ اکران: 7 نوامبر 2014 در آمریکا
زمان فیلم: 169 دقیقه

 

 
۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۸:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد صفایی

لیست کلمات ممنوعه داعش +عکس

گروهک تروریستی داعش با صدور فتوایی جدید استفاده مردم سوریه از ۲۰ کلمه و جمله رایج در این کشور را کفرگویی اعلام کرد.

سایت خبری “دوت مصر” در این‌باره گزارش داد، فعالان سوری تصویری از فرمان جدید داعش در توییتر منتشر کردند که برخی سخنان رایج بین مردم را کفر دانسته و برای آن حد تکفیر قرار داد.

لیست کلمات ممنوعه داعش+عکس

گروهک تروریستی داعش با توزیع این فرمان در بین مردم دیر‌الزور سوریه، استفاده از این کلمات و جملات را خروج از دین اسلام اعلام کرد که عباراتی چون، “أهلا” (خوش آمدید، بفرمایید)، “و حیات النبی” (قسم به زندگی پیامبر) و “درود و رحمت خدا بر قبر انبیاء” در این لیست قرار دارد.

گفتنی است این ۲۰ جمله به ۴ دسته کفر اکبر، شرک اکبر، شرک اصغر و معصیت تقسیم شده‌ و هر کدام مجازات خاص خود را دارند.

۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۷:۴۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد صفایی

عنوان دومین مطلب آزمایشی من

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۷:۴۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد صفایی

عنوان اولین مطلب آزمایشی من

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۷:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد صفایی